نقطه مرگ!
انسان هرچه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است.
طول عمر!
برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم.
اکنون...
برای خوب به پا کردن آنچه می دانم احتیاج به جوانی دارم.
چند نصیحت!
موفقیت نقطه مقابل شکست نیست. یک دونده ممکن است آخرین نفری باد که به خط پایان می رسد اما اگر رکورد خود را بشکند او موفق است.
انسان به ندرت به آنچه که دارد فکر می کند به طوریکه اغلب در فکر چیزیست که ندارد.
مرد بزرگ بر خودش سخت می گیرد و مرد کوچک بر دیگران.
و اما زندگی!
زندگی دو نیمه است:
نیمه اول در انتظار نیمه دوم
نیمه دوم در حسرت نیمه اول
سلام
من بعنوان اولین نفر بهت تبریک میگم
خوب بنویسی
همیشه نفرات اول رو به یاد داشته باش
تاتا
hst.blogsky.com
sallam ...baba gol kashti kheili ghashangeee bala by
زندگی شطرنج دنیا و دل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوسها میشود
پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج میرود
در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی فرزین او
غافل از اینکه حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت
مهره های او تمامش کامل است
خوش اومدی تازه وارد
او ناگهانی از خواب پریده بود .
در تلاش برای خوابیدن در ترس و واهمه بود
برای او که خواب زده شده بود یک مشت رویای شیرین پاشید
و لالایی اعجار انگیزی در گوشش زمزمه کرد
چند تکه ابر را کشید روی پاهایش،
سرش را آرام پایین آورد و به گوشه ای از آسمان تکیه داد.
دستی گرم و محبت آمیز انگار به سوی صورتش نشانه می رفت.
صورتش هر لحظه روشن تر می شد و گرمای عمیقی او را محاصره می کرد.
انگار دستی صورتش را نوازش می کرد. انگار دستی بال هایش را جفت می کرد،
پرهایشان را لمس می کرد، چیزی انگار، نوری بر چهره اش بوسه می زد،
دستانش را انگار یک محبت دوست داشتنی، گرم می فشرد،
حضورش را می درخشاند چیزی،
انگار خدایی...
زندگی را دوست دارم گر تو هم با من بمانی
زندگی یعنی محبت.عشق یعنی مهربانی
زندگی را دوره کردم سطر سطر صفحه صفحه
فصل پنجم ختم خواهد شد حیات داستانی
شمع روشن کرده بودم یک شب از شبهای پیشین
شوع روشن کرده بودم تا تو هم روشن بمانی
منتظر هستم همیشه میکنم صد بار دیگر
چشم ها را دیده بانی .دستها را سایبانی در دئرون کوله بارم مانده است هز عشق هکنون
دردهای اینچنینی.داغهای انچنانی
چشم را باید ببندی مرگ را باید ببینی
درد را باید بفهمی عشق را باید بدانی
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند، نه آن گونه که می خواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد.
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
این جا مکان عشقه
توقف مطلقا ممنوع!!!!
همسفرم میشی؟آره با توام.با خود خودت.
کجا میرم؟یه سر میرم به مکان عشق، یه سفر رویایی به جایی که فقط جای پاکی هاست.همون جا که بلرزه، می تونه زندگیتو بلرزونه.وقتی بسوزه میتونه آتیشت بزنه، وقتی بگیره می تونه دلیل مبهم باریدن بی اختیار چشمات مثه ابر بهار شه.اون جا که اگه بشکنه ، آه ناخواستش میتونه قدرت سحر و جادو بگیره.اون جا که مهرش افسون میکنه.همون جا که اگه از عمقش چیزی رو از خدا بخوای، اگه خیرت، تو اون خواسته باشه ،استجابتش رد خور نداره.
اون جا که یه وقتا یی فقط تو هستی وخدا ، سکوت و انعکاس زمزمه های دعا و همه چشم امیدت به خونه خداست اون جا که گاهی عیارصمیمیت با خدا اون قدر بالاست که قیمت نداره.
این جا همون مکان عشقه.
جای باشکوه ترین و زیباترین احساسات.باید عشق از خود، بی خودت کنه.
جای بزرگنمایی قضاوت های ناعادلانه و گیر دادن به اندیشه های منفی نیست.
یادت نره خونه دلت، مکان عشقه.
این جا مهربون ترین عضو وجودته.جایی که فقط متعلق به عزیزترین هاست.
اگه تو هم مثل من می خوای سبک شی ، اگه می خوای طعم شیرین پروازو خودت بچشی بیا همین حالا با من همسفر شو.
چشماتو ببند فقط اراده کن.از خودت شروع کن تا آخرین کسی که همیشه محال بتونی ببخشیش.
یادت باشه محال بی معنیه، قبول دارم ممکنه خیلی آسون نباشه، حتی اگه معتقدی سخته، میگم عیب نداره.
بذار یه سختی به سختی های زندگیت اضافه بشه، ولی در عوض رنگ زندگیت عوض میشه.
عشق در قلب ما امانت گذاشته نشده تا زیر گردو غبار کدورت و بی مهری بوی نا بگیره.
عشق عطری داره که همه رو مست می کنه ، حیف نیست که تو جاش اون قدر بمونه که بی مصرف و بی خاصیت بشه.
و عشق همون جادوی است که راهش همیشه بازه.قدرتش نا محدود وعمیق و نفوذش معجزه میکنه و اگه خالص باشه، هیچی جلودارش نیست چون کل موانع رو تو چشم بهم زدنی ذوب میکنه.بیا نذاریم از گذشت لحظه ها ، افسوس و سرزنش از دست دادنش باقی بمونه.به هیچ قیمتی اجازه ندیم نصیب ما از گذر لحظه ها پشیمونی و بی خبری باشه.
بیا گذشته های دردناک و رها کنیم.این جوری امروز قطعا یه روز دیگه هست.امروز دیروز نیست امروز شروع تازه باقی زندگی ماست...............................
به خاطر عشق ، جنگ بکن اما هیچ وقت اونو گدایی نکن!!!!!!!!!!!!!!
زندگی هر جوری که نیگاش کنی عجیبه...خیلی عجیب! چرا بچه ها جن و پری رو قبول دارن ولی بزرگا ندارن؟ و چرا سر چیزایی که قبول نداریم کلافه می شیم در صورتی که راستشو بخوای اختلاف نظرای ماست که زندگی رو جالب می کنه؟ چرا وقتی آتیشی می شیم می ریم سراغ جنگ و دعوا در صورتی که چاچا رقصیدن خیلی هم کم ضررتره خیلی هم بیشتر کیف می ده و تاثیرش هم در حل دعوا و اختلاف همونقدره؟ و چرا به عنوان بنی نوع احساس می کنیم به طرف هم کشیده می شیم ولی مرتب دور عمیق ترین احساسات و باورهامون حصارهای دفاعی می کشیم تا هیچوقت نتونیم واقعا به کسی نزدیک شیم؟ شاید این سر در گمی برای اینه که زندگی همیشه هم اونجوری که نشون می ده نیس. پس اصلا کل زندگی چیه؟ خب خیلی وقتا می شنفیم که زندگی سفره اما دقیقا سفر به کجا؟ توی همه ی این نظریات جورواجور و پر طرفدار در مورد زندگی فقط یه نغمه ساز شده اونم عشقه. عشق با همه ی شکل های ظریف و شکننده ش تنها چیز پر زور و موندگاریه که به زندگی روزمره ی ما معنی واقعی می ده. این دیگه ثابت شده که درد دل شیکسته خیلی بیشتر از درد چلوندن آبلیمو روی یه بریدگی عمیقه. اما عشقی که من می گم اون آتیشیه که توی همه ی ما شعله می کشه اون گرمای درونی که نمی ذاره روحمون توی نا امیدی یخ بزنه. یعنی عشق به خود زندگی... چی رو واقعا عاشقشی؟ شور زندگیت چیه؟
ساده می گویم.....
خدا قول نداده آسمون همیشه آبی باشه و باغ ها پوشیده از گل.
قول نداده زندگی همیشه به کامت باشه.
خدا روزهای بی غصه و شادی های بدون غم و سلامت بدون درد رو هم قول نداده خدا ساحل بی طوفان، آفتاب بی بارون و خنده های همیشگی رو قول نداده.
خدا قول نداده که تو رنج و وسوسه و اندوه رو تجربه نکنی.
خدا جاده های آسون و هموار، سفرهای بی معطلی رو قول نداده قول نداده کوه ها بدون صخره باشن و شیب نداشته باشن رود خونه ها گل آلود و عمیق نباشن قول داده ؟
ولی خدا رسیدن یه روز خوب رو قول داده.
خدا روزی روزانه ، استراحت بعد از هرکار سخت و کمک تو کارها و عشق جاودان رو قول داده . عجب روزی می شه اون روز پس ناملایمات زندگی رو شکر بگو و فقط از خودش کمک بگیر که اوجاودانه است و بس ناامیدی مثل جاده ای پر دست اندازه که از سرعت کم می کنه اما همین دست انداز نوید یه جاده صاف و وسیع رو بهت می ده زیاد تو دست انداز نمون.
وقتی حس کردی به اون چیزی که می خواستی نرسیدی خدا رو شکر کن چون اون می خواد تو یه زمان مناسب ترا غافلگیرت کنه و یه چیزی فراتر از خواسته الانت بهت بده...........